گرافیک ما
 
 

                    فی فی دوست خوبم دوست دارم ♥

   اگر جون مداد رنگی هات که دست منه دوست داری برام یه

   اس بده و بگو بوووووس :D

                 24 ساعت بهت وقت می دم

                               اگر از دستم ناراحتی ببخشید :*


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 1 آبان 1390برچسب:دوست , دوستی گرافیکی , :: 20:46 :: توسط : rofa

هنر رنگ و لعاب

منظور من از هنر رنگ و لعاب کنایه ای ست نیش دار از کسانی که حتا به ظاهر موضوع نیز علاقه مند نیستند. رنگ در عکاسی مبنای خیلی قوی دارد و پیروی از آن لازم و ضروری ست.

ساموئل بکت: هنرمند بودن یعنی شکست خوردن. آن هم شکستی که هیچ کس دیگر جرأت تجربه ی آن را ندارد. این شکست جهان اوست. و پا پس کشیدن از آن یعنی فرار از جبهه، یعنی هنرنمایی و خانه داری به سبک اعلا؛ یعنی زندگی.

پیش از این در دو جا نوشتم که عکس به عنوان رسانه مطرح است و دلایل آن را نیز آورده ام. اگر که این بُعد از عکاسی را نادیده بگیریم به بیماری ای مبتلا می شویم که هم اکنون گرفتاریم. رسانه ای بودن عکاسی او را از رسوب، تکرار و بی هویتی نجات می دهد. عکاسان زیادی را سراغ داریم که با توجه به بعد رسانه ای عکس کارهای بزرگی انجام داده اند که نشان دادن آن ها مایه ی افتخار همه است. و کسانی نیز هستند که بدون توجه به این امر مهم، هم چنان بر طبل بی هویتی می کوبند و در کنج زاویه ی خود پافشاری می کنند.

جشنواره ی فرش که برای نشان دادن وضعیت قالی بافی در ایران است، با کوشش حسن سربخشیان بنا نهاده شده است. همه می دانیم که وضعیت قالی بافی در کشور بد است: چه از نظر اقتصادی و چه از نظر فرهنگی تاریخی اش. وقتی یاد جشنواره ای می افتیم که قرار است نشان دهنده ی قالی بافی باشد، باید خوش حال باشیم. ولی با ترکیب داوران چنین خوش حالی دوام نمی آورد. دست کم باید دست اندرکاران جشنواره جای خالی سربخشیان را رونق می بخشیدند که فردی رسانه ای بود. سربخشیان گامی را پیش نهاد که فقط از یک عکاس رسانه ای ساخته است. برنامه ی دو قدم مانده به صبح نیز از کارهای اوست که بعدا چرخش ۱۸۰ درجه ای یافت و امروزه از افسون کننده های هنر ما شده است. از بیماری هنر ما همین بس که راه ها به گمراهی می روند و چیزی میان مایه از آن برجا می ماند. حسن سربخشیان باید نمونه ی کسانی باشد که از عکاسی به شاتر زدن متوقف نشدند.

یک مورد آموزنده که برایم روی داد شنیدنی ست: دوست ام علی که آثار مرا برای جشنواره ی فرش دید، گفت؛ این آثار تو را به موجومبار (یکی از دهات دور افتاده ی تبریز) هم نمی فرستد چه رسد به کیش. گفت، باید آثار فانتزی بفرستی که خوشایند داوران باشد. با این روی کرد وضعیت قالی ما چه گونه خواهد بود؟

از کل رنگرزان استان ما فقط یک نفر هست که از گیاهان سواد کافی دارد و در این امر پافشاری کرده و هر روز هم متضرر می شود. وقتی عکاس شتاب زده تصویر یک رنگرز را می گیرد که در کنارش داروهای شیمیایی چینی چیده شده، و داور هم به خاطر قاب بندی و نورسنجی مناسب اش برنده اعلام اش می کند، آیا فرش ما به سوی آینده ی شایسته ی خود نزدیک می شود؟ و شاید از چشم داوران این موضوع اهمیتی ندارد. این جا دقیقا جایی ست که من رسانه ای بودن عکس را مطرح می کنم.

شاید سخن یکی از بزرگان عکاسی ایران مؤثرتر از من باشد، گرچه او نیز در میان خیل داوران پاستوریزه نتوانست کاری از پیش ببرد.

بهمن جلالی: «من فکر می کنم که عکاسانی که می خواهند عکس بفرستند، دو دسته اند. دسته ی اول عکاسانی هستند که هیچ اطلاعاتی ندارند و خیلی مستقیم مثلا عکسی از موضوع گرفته و می فرستند، من به اینان می گویم که این نوع عکس ها دیگر هیچ گونه کاربردی ندارند. بهتر است قبل از هرکاری تحقیقات لازم را انجام و با ذخیره ای از کدهای اطلاعاتی اقدام به عکاسی کنند. مثلا از پشمی که برای بافت قالی استفاده می شود یا رنگرزهای سنتی که توی این زمینه کار می کنند… مثلا کاش به این مقوله توجه شود که فقط نقش رنگرزهای سنتی عکاسی شود بدون حضور رنگ های شیمیایی...»

او به خوبی و به جا می آورد که: «وظیفه ی هر رسانه ای آگاهی دادن و روشنگری است.» او خودش را عکاس رسانه ای قلمداد می کند تا عکاس به اصطلاح هنری که نه به درد آخرت می خورد و نه به درد دنیا. این گونه آثار هنری را در پستوی خانه نهان باید کرد. هنری که مورد مصرف ندارد، چه می توان نامید؟ جشنواره های عکاسی غالبا به این پیش فرض دامن زده اند که اگر عکاس بی خیال مردم بشود هنر تولید می شود. فکر غالب در ایران فکر فانتزی ست و کسانی به موقعیت تصمیم گیری می رسند که چنین طرز تفکری در سر دارند.

سربخشیان در سایت خود آورده است: «فرماندار شهرستان تبریز گفت: عکاسان جشنواره فیروزه باید سفیر زیبایی تبریز باشند. این یعنی این که همه چیز وقتی دولتی باشد باید پاستوریزه هم تحویل جامعه شود که مشکلی پیش نیاید! سفیر زیبایی یعنی چه؟! اگر هم زیبایی سفیری قرار است داشته باشد این کار صدا و سیماست نه یک گردهمایی این چنین.»

در واقع، آقای فرماندار چندان بی راه نگفته است. همه ی نمایشگاه ها و جشنواره ها زیر بنایی برجای گذاشته اند که هنر یعنی پاستوریزه، چیزی همین طوری!

رضا دقتی، که پیش از این در «رسانه و هنر» اشاره کرده بودم، از جمله عکاسانی ست که به شاتر زدن متوقف نشده است. کارهایی که او در طول زندگی خود بدان پرداخته خود بحث مفصلی ست. در آرزوی روزی هستم که فلسفه ی آثار و کارهای او را بتوانم به خوبی و شایستگی به نقد بکشم. دشواری این کار از این روست که گستره ی کار او در فضای رسانه ای آثارش می چرخد. یعنی این که، یک عکس در دایره ای از روی دادها و جنگ ها سیر می کند و در کادربندی خلاصه نمی شود (جایی که نمی توان فلسفه را با بافتنی آمیخت). او در یکی از سایت ها اعلام می کند، مسأله ی من، مسأله ی انسان است: «اول باید بگویم من خودم را عکاس نمی دانم، یعنی کار من عکاسی نیست. عکاسی تنها وسیله ی بیان افکارم در سطح بین الملل است. در حقیقت مسأله ی من، مسأله ی انسان است.» اگر عکاس را از بعد رسانه ای اش بسنجیم، خیلی ها کم خواهند آورد. یک گزارش تصویری باید بازتاب درست خود را داشته باشد. اگر عکاسی ما از زندگی خانواده ای درمانده هیچ بازتابی نداشته، در واقع، کار بی خودی انجام گرفته است و نمی توان بدان اعتنا کرد.

یک بار مرحوم جلالی گفت که از دست عکاسی ناراحت بودم که به مصرف کننده ی مواد مخدر پول داده بود تا حین جریان عکس بگیرد. این یعنی چه؟ اگر موضوع ما مثل دقتی انسان است، که در این جا او را ویران کرده ایم. این سوء استفاده از انسان است. این عکاس فقط به گزارش اش می اندیشد نه به آینده ی مصرف کننده ی مخدر.

با این حساب، می توان به این پیش بینی دست زد که آثار بیرون آمده از جشنواره ی فرش چیزی خواهد بود بی مصرف. و حتا این انتظار بی جاست که بخواهیم روند آن را تغییر دهیم. داورانی که نام شان برای جشنواره ها می چرخد و در هر جشنواره ای حضور دارند، از چنین طرز تفکری برخوردار نیستند. موضوع آنان انسان نیست.

یک نمونه ی جالب دیگر که آماده کرده بودم ولی برای منتشر کردن اش دو دل بودم، در این جا می آورم. در یکی از سایت های عکاسی آمده بود:

«یک عکاس عاشورا لحظه های شور حسینی مردم در روزهای تاسوعا و عاشورای حسینی را به ثبت رسانده و در این میان به فلسفه رنگ ها و معنای آن نیز در این روزها پرداخته است و چاپ کتاب عکس هایش را ثبت چهار دهه وقایع تاریخ معاصر می داند.»

فلسفه ی رنگ ها چیزی ست که عکاس از حادثه ی عاشورا کسب کرده است. این که چه گونه به پیوند رنگ و جریان عاشورا رسیده است، معماست و مشکل ما از همین جا آغاز می شود: ترک عیسا کرده خر پرورده ای. عیسا که برای دیدن دردمندان با خر مسافرت می کرد، مردم به خر او روی آورده بودند و ستایش اش می کردند. وقتی از حادثه ی کربلا فقط رنگ و لعاب اش باقی می ماند، همین نکته به ذهن می رسد: همه چیز ما رنگ و لعابی ست از واقعیت ها. همان طرز تفکری که بر ما مالک شده است. ساسان مؤیدی، که کتاب تازه ی خود را از عاشورا به چاپ رسانده، از فلسفه ی عکاسی اش می گوید: «نکته مهم در روز عاشورا را باید در رنگ دانست، در حقیقت روانشناسی رنگ در عاشورا بسیار حائز اهمیت است.» عاشورا و حقیقت روان شناسی رنگ!

روان شناسی خود دانشی ست است که بحث های منطقی پیچیده نیاز است. حال می ماند ترکیب «حقیقت + روان شناسی + رنگ». به نظر می رسد چنین ترکیبی صرفا ابراز احساسات برای بیان حادثه ی کربلاست. در جایی هم می گوید: «در حقیقت عکاس باید در ابتدا واقعه کربلا و سپس تاسوعا و عاشورای حسینی را از صمیم قلب قبول کند و سپس این موضوع را با ذهن، روح و جان خود مأنوس کند.» حقیقتی که او از صمیم قلب و روان شناسی رنگ بیان می کند، نشان دهنده ی این است که او با مفهوم عاشورا مشکل دارد: چه گونه از واقعه ی کربلا سخن می گوید و به روان شناسی رنگ می پردازد؟ فرم و صورتی که در این گونه آثار عکاسی دیده می شود پیوندی با موضوع ندارد. روان شناسی رنگ ایشان بی شباهت به فال بینی چینی و هندی نیست. عکاس بدون نیاز به ترکیبات دشوار و دهن پر کن، کارش فقط عکاسی ست. هنر بیمار ما شدیدا نیازمند شجاعت ها و خطر کردن های عکاسان است. سخن گفتن دردی را دوا نمی کند، برای تولید آثار هنریِ مردم گرا باید کوشید.

رضا دقتی می گوید: «عمیقا معتقدم که عکاسی نقش بسیار مهمی در رابطه های انسانی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بازی می کند… حال کدام عکس این قدرت را دارد؟ کدام ندارد؟ این دیگر بستگی به همان مسئله ای دارد که می گویند: “غلام همت آن باش که آنی دارد” باید دید کدام عکس است که آنی دارد که آدم وقتی رد می شود، یک باره جلوی آن بایستد.»

گوینده ی این سخنان اگر من بودم چه تأثیری داشت؟ اگر داور جشنواره ی فرش باشد چه؟ سخن ما تا جایی نفوذ می کند که کارهای ما بازتاب دارند. سخن و عکس مؤثر همیشه به عقبه برمی گردد. به گام هایی که جاهای باریک و دشوار را پیموده است: به شکست ها و پا پس نکشیدن ها. شکست هایی که ما را به زندگی واقعی مماس می کند.


خلیل غلامی 


ارسال شده در تاریخ : 10 مهر 1390برچسب:, :: 16:5 :: توسط :

هنر عکس گرفتن در عکاسی هنری

چند لنز و فیلتر نمی تواند ابزار کافی برای گرفتن عکس هنری و زیبا باشد.

عکاسی، هنر و پدیده ای است که می آموزد، اطلاع رسانی می کند و به ثبت خاطرات می پردازد و به بخش جدایی ناپذیری از زندگی انسان امروزی در آمده است. «عکاسی هنری» شاخه ای از این هنراست که به سبب ویژگی های خلاقانه اش در میان عکاسان و علاقمندان عکس دارای محبوبیت ویژه ای ا ست. هنر به تنهایی در بردارنده مفهوم واقعی خلاقیت است. اما مفهوم «عکاسی هنری» درتارو پور واقعی خلاقیت و ابداع تنیده شده. در لغتنامه آکسفورد در برابر واژه «عکاسی هنری» آمده: هنری خلاقانه به ویژه در زمینه هنرهای بصری که بیشترین بها را به ویژگی های زیبایی شناسانه و مفاهیم روشنفکرانه (از طریق اصول تصویری) داده. این شاخه از عکاسی زمانی دارای اهمیت و ارزش واقعی هنری می شود که در معنای واقعی و خالصانه هنری از آن یاد شود. این شیوه عکاسی ویژگی های خودش را دارد و گاهی با علایق شخصی برخی از عکاسان جور در نمی آید.

این روزها عکاسی دیجیتال به کمک این شاخه از عکاسی آمده و آن را از روش های سنتی، کاملاً متمایز کرده است. تا چند سال پیش همه عکس های سیاه و سفید هنری به شکل کاملاً آنالوگ گرفته و به روش دستی چاپ می شد. این روش هنوز هم به نحوی ادامه دارد چون عکاسان قدیمی که عکاسی اصیل هنری را به شکل دستی شروع کرده اند، هنوز هم بخش اعظم کارشان را روی نگاتیو و در مرحله ظهور و چاپ انجام می دهند. می توان ادعا کرد که کلیه سوژه ها در عکاسی هنری جای خود را دارند ولی با تغییرات محسوسی که دید هنری به آنها می دهد، شکل ویژه ای می گیرند. پرتره، طبیعت و عکاسی از بدن و آناتومی انسان در این سبک موضوعات ثابت محسوب می شوند. نورپردازی در «عکاسی هنری» حرف اول را می زند و نگاه هر عکاس در نوع نور و زاویه آن نشان داده می شود. یکی از ویژگی های عکاسی هنری این است که گاهی باور کردن عکس و سوژه سخت می شود. سوژه به واسطه ترکیب بندی و نور آنقدر آرمانی و رویایی می شود که تا حد زیادی دور از واقعیت به نظر می رسد. تکنیک های عکاسی، نقش اساسی را در آفریدن این گونه عکس ها تشکیل می دهند. همین مورد خاص باعث شده تا عکس های این شاخه دارای تنوع و گوناگونی باشد. این روزها عکاسی هنری بهانه ای شده تا هر کسی به فکر پیدا کردن سبک خود باشد. امروزه بسیاری از عکس های پرتره و عکس هایی که در آنها ریتم به کار می رود، تلاش دارند گوشه هایی از عکاسی هنری را در خود داشته باشند. اما همین مسأله باعث می شود که خیلی ها راه را اشتباه بروند. چند لنز و فیلترنمی تواند ابزار کافی برای گرفتن عکس هنری و زیبا باشد.

بسیاری از عکاسان تازه کار ترجیح می دهند به این مسأله توجهی نکنند. این دسته از عکاسان تصور می کنند فیگور، فرم و ریتم تنها معانی واقعی عکاسی هنری است در حالی که این نوع عکاسی از آغاز پیدایشش خالصانه ترین مفاهیم را با کمترین نمادها منتقل می کرده است. مفاهیم و موضوعات عکاسی هنری آنقدر گسترده شده که در همه کشورها، کالج و دانشگاه هایی برای آنها در نظر گرفته شده تا روش های اساسی و قوانین این هنر ابتدا آموزش داده شود و بعد عکاسان نوجو، به دنبال سبک و پرورش هدف خود بروند. بدون شک هر عکس با هر گونه گرایش و کاربردی، دارای یک سری ارزش های بصری است، برخی از آنها نکته هایی را در خود نهفته دارند که تنها می توان از طریق مکاشفه دست به راز گشایی شان زد و زوایای پنهان آن را نمودار ساخت. همه عکس ها و از جمله عکس های هنری با خود نشانه هایی دارند. حتی ضعیف ترین آنها که توسط عکاسان علاقمند و مبتدی تهیه شده اند. این عکس ها به دلیل اینکه حداقل اطلاعاتی بصری را در خود دارند دارای اهمیت هستند. هر اثر هنری با مخاطبینش کامل می شود و خلق هر اثری بدون داشتن مخاطب معنایی نخواهد داشت. در پروسه تولید یک اثر هنری، هنرمند و مخاطب، مولفه های اصلی محسوب می شوند و در کنار خود اثر، سه ضلع یک مثلث را تشکیل می دهند.


با حذف هنرمند در حقیقت هیچ اثر هنری تولید نخواهد شد و با کنار گذاشتن مخاطب نیز اثر هنری به تولیدی بی مصرف تبدیل شده و خود رو به نابودی خواهد رفت. تحلیل و نقد عکس پیوند میان اثر، هنرمند و مخاطب را ایجاد می کند که موجب برخورداری بیشتر مخاطب از برخی اندیشه های ذهنی و پیچیدگی های موضوعی عکس ها می شود. لذا هر حرکتی در جهت درک، ارزشیابی و شناخت بیشتر مخاطب از یک اثر هنری، مهم و دارای ارزش است. هر چند بهترین تفسیر و برداشت ها را خود تصویر می سازد و آنها بایستی خود سخن بگویند لیکن بررسی و تحلیل جامع درمعنی و محتوای عکس ها و همچنین بررسی ساختار زیبایی شناسی آنها می تواند درک و شناخت مخاطب را بیشتر کند. پرداختن به فضای درون عکس های هنری که ممکن است مضامینی واقعی، فرا واقعی، شاعرانه، رویاگونه و یا فلسفی داشته باشند از مواردی است که در تجزیه و تحلیل عکس ها مورد توجه و بررسی قرار می گیرند. معمولاً در تحلیل یک عکس، علاوه بر پرداختن به محتوای هنری و جنبه های فنی و تکنیکی آن می توان جنبه های کاربردی، تاریخی، روانشناختی و اجتماعی آن را نیز مورد بررسی قرار داد. هر چند درنقد و تحلیل عکس ها هیچ فرمول و روش خاص و تعریف شده ای وجود ندارد و نویسنده هر بار با خلاقیت های نوشتاری سعی در بیان متفاوت تحلیل های خود دارد، لیکن نمی تواند یک سری قواعد مرسوم را نیز نادیده بگیرد.

از آنجا که درک و دریافت محتوای عکس ها تابع دیدن، مطالعه، مکاشفه و تجربه است، یک تحلیلگر خود بایستی به دانش آن مجهز باشد. یک تحلیلگر هم در فرم و هم در معنای عکس کاوش می کند و جنبه های گوناگون ساختاری و محتوای اثر را مورد تحلیل قرار می دهد نویسندگانی که عالمانه و منصفانه به تحلیل، تفسیر و نقد عکس ها می پردازند در حقیقت شکاف میان نظریات عکاس و مخاطب را پر می کنند. این نکته نیز دارای اهمیت است که هر مخاطبی با توجه به سواد بصری، دانش و باور شخصی اش می تواند از بیان و ساختار فرمی و محتوایی عکس ها، برداشت خاص خودش را داشته باشد و طبیعی است که هر چه مخاطب دارای تجربه، اطلاعات بیشتری باشد راحت ترمی تواند با این آثار به عنوان یک شکل هنری ارتباط برقرار کند. پرداختن به مقوله نقد و تحلیل عکس می تواند مخاطب را از تردیدها و سرگردانی برهاند. منتقدان یا کسانی که به جوانب گوناگون یک عکس می پردازند بایستی به این نکته نیز واقف باشند که به همان گونه که هر عکس مخاطب خاص خود را دارد، یک نقد و تحلیل هم می تواند نظریات متفاوتی را بر انگیزاند. شخصی ممکن است با نظر نویسنده موافق و دیگری مخالف باشد و یا برخی دیگر تنها بخش هایی از اظهارات و نظریات منتقد را بپذیرند که در اینجا علمی برخورد کردن، همه جانبه گری و منصفانه قضاوت کردن می تواند در جذب مخاطب نیز موثر باشد و از طرفی ارزش و جایگاه نقد نیز به روشنی مشخص خواهد شد و مخاطبین نیز از آن استقبال خواهند کرد.

www.apameh.com
روزنامه ابرار ( www.abrarnews.com ) 


ارسال شده در تاریخ : 10 مهر 1390برچسب:, :: 15:53 :: توسط :

گرافیک را " ارتباط تصویری" ترجمه کرد. در اینجا تصویر به معنای عام حجم و نمایش یا هرچه که از طریق حس بصری منتقل شود نیست. تصویر با معنای خاص تصویر استفاده شده است.
 
  • مثالی ساده:
  • مثالی ساده ای که میتوان برای توضیح گرافیک گفت مثال معروف کلمه ی سیب و تصویر سیب است. زمانی که ما مینویسیم " سیب" تنها کسانی که سواد خواندن متن فارسی را دارند متوجه منظور ما می شوند و به یاد سیب می افتند. حال اگر تصویر سیب را به هر کسی که قبلا سیب را بشناسد نشان دهیم، بدون توجه به زبان و یا سواد آن شخص مستقیما سیب در ذهن بیننده شکل می گیرد.

     

    حال فرض کنید در بازاری ایستاده اید که پر است از میوه های مختلف. و شما فقط سیب میخواهید. اگر قرار بود بجای تصویر همه ی میوه ها، اسمشان را با توضیح خرابی یا سالمی و رنگ جلوی شما میگذاشتند، چقدر زمان میخواستید تا بین لیست بزرگی از میوه ها کلمه ی سیب قرمز رسیده را پیدا کنید. در صورتی که با وجود تصویر، تنها با چرخاندن چشم به سرعت میوه ی مورد نظر را پیدا می کنیم.

     

  • مثال مدیر عامل:
  • حال فرض کنید که مدیر عامل شرکتی هستید و روی میز کارتان چندیدن برگه از شرکت های مختلف وجود دارد. اگر همه ی کاغذ ها شبیه به هم بود پیدا کردن شرکت مورد نظر میتوانست روزانه چقدر از وقت شما را بگیرد. در صورتی که با استفاده از حافظه ی بصری و یادآوری گرافیک آن شرکت به سرعت سربرگ مورد نظر را پیدا خواهید کرد.

     

  • مثال راننده و تغییرات جاده:
  • فرض کنید، راننده ی ماشین پر سرعتی هستید و در جاده ای با سرعت 120 کیلومتر در ساعت در حال حرکت هستید. کمی جلوتر از شما جاده باریک و لغزنده شده و از کنار دره ای به سمت راست میپیچد. فرض کنید با تابلویی بخواهند به شما هشدار دهند که "این تابلوی هشدار است و به شما میگوید کمی جلوتر جاده ای که در آن هستید باریک و لغزنده خواهد شد و با پیچ تندی به سمت راست تغییر مسیر خواهد داد، محتاط رانندگی کنید". شما در بهترین شرایط 5 ثانیه زمان نیاز دارید که تابلو را بخوانید. بگذریم از این که تابلو چقدر باید بزرگ و واضح باشد که شما با آن سرعت بتوانید به آسانی آن را بخوانید. و حتی اگر موفق به این کار شوید در طول آن مدت احتمال اینکه حواس شما از جاده پرت شده و با ماشین دیگری تصادف کنید بسیار زیاد است و اگر فرصت نکنید متن را کامل بخوانید به احتمال خیلی زیاد از ته دره سر در خواهید آورد. اما با استفاده از زبان تصویر" گرافیک" شما تنها با یک نگاه میتوانید منظور تابلو را متوجه شده و سرعت خود را کم کرده و متوجه لغزندگی و پیچ به سمت راست شوید و به سلامت از آن نقطه گذر کنید.


ارسال شده در تاریخ : شنبه 9 مهر 1390برچسب:گرافیک چیست,گرافیست, :: 15:12 :: توسط : rofa

                                  

ارسال شده در تاریخ : شنبه 9 مهر 1390برچسب:پوستر,پوستر عیدنوروز, :: 15:5 :: توسط : rofa


نازنین تمدن/ مریم پالیزگیر
عکس: شهاب اشتری


رضا عابدینی سخنان خود را با ابراز خوشحالي از مطالب مفيد و آكادميك مطرح شده توسط مسعود سپهر آغاز نمود. سپس بحث خود را با عنوان بحثي انتقادي و گاه ناخوشايند شروع کرد.
عابديني گفت اصلا گرافيك بدون تايپ معنا ندارد. در غرب همزمان با تولد گرافيك ديزاين شاهد تولد تايپوگرافي هستيم و به همان ميزان كه مطلب و نقد راجع به گرافيك ديزاين وجود دارد، مطلب و نقد در مورد تايپوگرافي هم هست و اين اتفاقي ست كه جاي آن در ايران خاليست به صورتي كه اين مبحث به معناي موضوع شخصي يك طراح بخصوص با كسب نتايج عملي مورد بررسي قرار نگرفته است.
همچنين وي به وجود بخشهاي مختلف تايپوگرافي اشاره کرد و اینکه كار كردن در هر شاخه نياز به تخصص خاص دارد.
او گفت در اين سخنراني با استناد به كارهاي خود و تجربياتي كه در اين زمينه  كسب كرده است متن اصلي خود را در قالب تعدادي سئوال  مطرح می کند. وی با نقل جمله اي از هايدگر: " پرسش، پارسايي تفكر است" صحبت هاي خود را ادامه داد.
عابديني يكي از اهداف خود را دعوت كردن از طراحان ايراني به فكر كردن راجع به حروف فارسي عنوان كرد.
عابدینی گفت: گرافیک،‌ عرصه عمل است نه جای گپ و گفتگو.
از نظر او تاثير گذار ترين كلام آن است كه مبتني بر عمل باشد. او گفت: من عادت كرده ام كه قوانین گرافیک را خوب یاد بگیرم تا هيچوقت  از آنها استفاده نكنم. در آموزش هم همين روش را به كار مي گيرم زيرا هر خلاقیتی در دوران ما  به سرعت به قانون تبدیل می‌شود و قوانين در حرفه ما تنها براي آموزش به ديگراني است كه هنوز به استعدادها و روشهاي خلاق خود دست پيدا نكرده اند، و نه براي آن است كه بر طبق اين قوانين اثر گرافيك و خلاق بيافرينيم.
وی افزود: طراحان بسیاری براساس درک زیباشناسانه خود آثاری خلق كردند كه بعدها بر اساس اين آثار قوانين ساخته شده اند. من سعی دارم كسی باشم كه در آینده قانون را بر اساس آثارش می‌نویسند.
عابدینی درباره فرمالیزم هم گفت: ما درباره مفاهیم فرم و معنا در گرافیک دچار بدبختی شده‌ایم و فرمالیزم در ایران چیزی در حد فحش شده است و كسی كه مرتكب آن شود كسی است كه احتمالا فكر نمی‌كند يا نمي تواند فكر كند.
او معتقد است فرم، خود معناست نه ظرفی براي ريختن معنا در آن. عابدینی بر اين باور است كه تقريبا هيچ يك از منابع (و نه روشهاي مطالعه) در طراحي و كاربرد حروف لاتين نمي توانند منشا اثري در تحقيقات ما در حروف فارسي باشند و همچنين به نظر وي بكارگيري يك اسليمي در يك اثر گرافيك با ساختارهاي سوئيسي يا لهستاني، آن اثر را ايراني نمي كند و ما نياز به شناخت و بازشناسي ساختارهاي تصويري ايراني داريم كه حتما بايد منطبق بر "زمان" به معناي عام باشد و نه لزوما "امروز" و يا "پيشرو" به معناي آوانگارد؛ زمان به معناي اصلي ترين ماده جاودان كردن يك ساخته بشري.
او معتقد است تبديل شدن حروف و روش نوشتار فارسي به بلوك هاي سربي مخرب ترين عامل در تنزل خط فارسي به اطلاعات صرف شده و تمامي روح خط فارسي را از ميان برده است.
عابدینی تصریح كرد: ما با گذشت این سه دهه هنوز یک كتاب هر چند پر غلط كه در حوزه طراحي حروف فارسي نوشته شده باشد، نداريم .
وی در ادامه این سؤال را مطرح كرد كه اساس و اصول طراحی حروف فارسی و نه خوشنويسي چیست و چه كسی باید آن را تدوين كند؟
او با اشاره به طراحی حروف اعراب گفت: با كمال تاسف،‌ اعراب در زمینه طراحی حروف و فونت بسیار زودتر و حساب‌شده‌تر از ما عمل كرده اند و حتی در حال تدوین قوانین طراحی حروف برای سیستم هاي دیجیتال هستند.
عابديني گفت كه همگي ما به خود مي باليم كه خوشنويسي در جهان ايراني به بلوغ رسيد و شاهكارهايي را پديد آورد كه باعث افتخار نه تنها ما، بلكه فرهنگ بشري است. اما به دليل سستي همگي ما در بازسازي خط فارسي، تنها شنونده نظراتي در باب بي قابليت بودن و نداشتن ظرفيت كافي براي ادامه حيات خط فارسي هستيم.
او همچنين با توضيحاتي در مورد روزنامه هاي عصر قاجار و موضوع خوانايي، خوانايي را امري نسبي دانسته و اين سئوال را مطرح مي كند كه آيا درست است كه ما هر حركتي در حوزه طراحي حروف را با تابو و خرافه ناخوانا بودن، ارتداد بدانيم؟!
به گفته وي تايپوگرافي روايتگر يكي از راه هاي كار با حروف است نه همه آن و بايد به سرعت وارد مباحث دقيق تر و مشخص تر در طراحي حروف فارسي شويم. مباحثي چون:
-    خط كرسي در حروف چاپي
-    نقاط و فواصل غير قابل تغيير كلمات و حروف
-    فواصل زائد بين كلمات و حروف
-    علائم نوشتاري فارسي نه عربي
-    پيدا شدن شكل ثابت و غير قابل تغيير كلمات
-    از دست دادن تركيبات زيباي كلمات در حروفچيني
-    و در جمع از دست دادن اتمسفر و فضاي منحصر به فرد خط فارسي در مقايسه با يك قطعه حروفچيني

وي در انتها اشاره مي كند که يك عنوان كلی برای این همایش بدون تعيين موضوعات سخنرانان خود بيانگر اين نكته است كه ما هنوز نمی‌دانیم قصد داریم راجع به چه چیزی صحبت كنیم؟
او در آخر از شنوندگان مي پرسد كه آيا همگي حاضرند تا براي تمامي اين پرسش ها پاسخي پيدا كنند؟    

 
 
 

 

شنبه ۹ تير ۱۳۸۶

 

۰۲:۵۹:۳۷


ارسال شده در تاریخ : شنبه 9 مهر 1390برچسب:سخنرانی رضا عابدینی,تایپوگرافی رضاعابدینی,رضا عابدینی, :: 15:1 :: توسط : rofa

بدی فونتهای فارسی زیاد گفتیم و شنیدیم و تمام طرحهایی که تا الان در باره تایپوگرافی برای شما آماده کردیم با فونتهای انگلیسی بوده . اما امروز نمونه طرحهای بسیار زیبای تایپوگرافی به زبان فارسی برای شما عزیزان آماده کردیم که خیلی در حق فارسی و فونت فارسی جفا نشه.شما هم اگر در این زیمنه نمونه طرحهای خوبی رو میشناسید حتما در قسمت نظرات معرفی کنید و یا آنها را برای ما ایمیل کنید تا برای نمایش به بقیه دوستان آنها را منتشر کنیم


ارسال شده در تاریخ : شنبه 9 مهر 1390برچسب:تایپوگرافی فارسی ,typographi, :: 14:57 :: توسط : rofa

سلام دوستانه گرافیکی ما  آرت گرافیکی ها این محیط رو برایه تمامه هنرمندانی که به یک محیطی نیاز دارند تا هر آنچه می خواهند رو در آن پیدا کنن طراحی کردیم و امیدوارم خوشتون بیاد و مارو با عضویت و قرار دادنه مطالب در صفحه ایی که در اختیاره شما قرار می گیرد یاری کنید! 


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:, :: 13:19 :: توسط : rofa

صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ
به وبلاگ ما خوش آمدید...
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نمایشگاه گرافیک و آدرس artgraphic.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 32
بازدید کل : 21718
تعداد مطالب : 8
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


k2cod.com -->

كد ماوس

.